مَنگ شُدِه

안녕하세요:)

فضولییی

امروز مدرسه جرعت حقیقت بود

ولی خو فقد جرعت داشتیم

دبیر عم سر کلاس نبود

بطری چرخید افتاد ب دو تا رفیقم

یکیشون ب اون یکی گف بره پای تخته بنویسه

به نام خداوند،مادرت جن///دس🐸

هیچ دیگه

ی مشت خایم///ال و به ادعای خودشون مسلمون جمع شدن دور هم ک ای ب خدایی ک‌میپرستیم توهین کرد

رفدن پیش مدیر تا تونستن مالی//دن

یکی نی بگه حرو//مزادهههه

ت ک عقل نداری چی میگیییی

بین حرفش ویرگول گذاشتهه نگفده خدای مادر چیز کهههه

سر اینکه ا رفیقم دفاع کردم بردنم دفتر تعهد گرفتن باززز

سر این فشار‌ نمیخورم چون خودم هر روز دفترممم

اصن دلش خاستههه توهین کنههه

ب چیزی ک میپرستی اعتقاد نداریمممم

ارهههه

 مشکل دارییی مشکل دارییی

ت نمیدونی چ بلایی سر ما اومدههه

گو میخوری میما//لییی

ت گو میخوری بی احترامی میکنییی