چجوری
چطور تونستی قلبی رو بشکنی که خودت ترمیمش کرده بودی؟
چطور تونستی قلبی رو بشکنی که خودت ترمیمش کرده بودی؟
این حجم از ناراحتی تو این سن غیر قابل تحمله!
دیدید چقدر بده آدم همش به امید پیام ی نفر گوشیشو برداره بعد ببینه هیچی نیومده
همه وجودش خالی میشه
ولی ای کاش...
میشد یکی رو داشته باشیم که وقتی گریه میکنیم بگه هیش
نریز اون اشکارو لامصب
اونا شیشه عمر منه
بزرگ شدن آرزویی بود که به امتحانش نمی ارزید!
بر خلاف ظاهر بیخیالم خیلی آدم احساسی ای بودم
طوری وانمود میکردم که واسم هیچی مهم نیست
مینشستم و میدیدم چجوری دروغ میگن
و با لبخند تظاهر میکردم که باورشون دارم
و رفتن کسایی که روزی ادعا میکردن تا آخر هستن و دوسم دارن رو میدیدم
اوایل درک این مسئله سخت بود
ولی بعد کم کم تبدیل میشه
به یکی ازعادت های همیشگی زندگیت
و این جمله رو با تک تک سلول هات درک خواهی کرد
که کسی ک بخواد میمونه
و کسی هم نخواد ی روزی بالاخره به هر دلیلی میره
همه میگن درست میشه...
یکی نگفت درستش میکنیم!
گاهی سیاهی فقط ی رنگ نیست ی احساسه!
من کسی رو ندارم براش مهم باشم
تاریخ تولدم پین گوشیش باشه
عکس بک گراندش باشم
یهو پیام بده بی مقدمه بگه دوست دارم
صبح ها بگه هنوز بیدار نشدی
تا دو دقیقه آف شم نگرانم بشه
من ندارم ولی تو اگه داری مراقبش باش
دستمون چرا خون میاد
دقت کردین وقتی حالتون خوب نیست معنی آهنگ ها رو بهتر میفهمین؟!
ولی هرجور حساب میکنم قرار نبود تو این سن انقدر
بی ذوق و بی حوصله بشیم
ولی آخرش هیچکس نفهمید من چمه!
ترجیح میدم ی بی حوصله ی عصبی باشم تا یه باحال فیک!
براش مهم باشی نمیزاره ناراحت بشی وقتی ناراحت شدی یعنی مهم نبودی
دستانم بوی خون میدهند اما باز هم میگویم دنیا قشنگی های خودش را دارد
اعتماد در قلب من خودکشی کرد
من اون گلدون اِیوونم ک تشنه مونده و تنهام
قلب سوت و کور شهر با تو روشن می شد
اگه میموندی پیشم
اگه میموندی
چی میشد؟
اگه سنگ بزرگی رو از بالای کوه به پایین بندازی
همونجایی نمیوفته که تو انتظارشو داشتی
شاید من این سنگ بزرگ رو به پایین سرازیر کردم
ولی اون به سمت و سویی نرفت که من میخواستم