عاشقانه
بهم میگفت : بعید میدونم عشق اتفاقی نباشه فکر کنم راست میگفت! میگفت: بعید میدونم با شماره دادن توی خیابون عشق پیدا شه . میگفت : بعید میدونم از این دایرکت به اون دایرکت فرجی بشه میگفت: بعید میدونم اون که یه شبه خودشو برات آشکار میکنه عشق باشه . میگفت: بعید میدونم اولین آدمی که سر راهت سبز میشه و دلت رو میشکنه عشق باشه میگفت: اصلا بعید میدونم خیلی از رابطههای به اصطلاح عاشقانه «عاشقانه» باشه.
خیلی آدم بد بینی بود . کلا حرفاشو با عبارت «بعید میدونم» شروع میکرد . حتی آخر حرفاش با حالت تعجب به یه گوشه زل میزد و ریشاشو میخاروند و میگفت: شاید باورت نشه ولی بعید میدونم همهی آدما اونقدر خوش شانس باشن که توی عمر کوتاه شصت هفتاد سالهشون ، عشق رو تجربه کنن! واقعا بعید میدونم!»
ولی خب در نهایت با همه ی اخلاق هاش مُرد!!