مَنگ شُدِه

هر چیزی به وقتش قشنگه

مآه

همه ی آدم ها مانند ماه هستند:
قسمت تاریکی دارند که هرگز به کسی نشان نمی دهند
-مارک تواین

نوشتم

نوشته بود وقتی کم می آوری چطور دوباره ادامه می‌دهی؟

نوشتم ادامه نمی‌دهم، شکست را می‌پذیرم و از اول شروع می‌کنم.

دگرگون

مرا آن نگاهِ تو دگرگون کرد.

مرا آن چشمانِ تو درگرگون کرد.

مرا آن لبخندِ تو دگرگون کرد.

مرا آن صدایِ تو دگرگون کرد.

قربانِ این دگرگونی..

قربانِ تو.

قند

میگفت : "فراموش کردن کسی که دوسش داری
مثل حل شدن قندی میمونه که تو چایی انداختی

درسته اون قند دیگه دیده نمیشه
ولی برایِ همیشه مزه ی اون چایی رو عوض کرده!

تنیده

آن‌گونه در هم تنیده‌ایم

که وقتی چشمانت را می‌بندی

"من به خواب می‌روم"

میگفتی

می‌گفتی میارن آدما کم ، اونجا که برده‌ی باوراتن . .
من باورامو دفن کردم ، تو قبرشون اما جا برات هست ‌.

۱۴۰۳

فروردین سی و یک سال گذشت

اردیبهشت سی و یک دقیقه ای داره میگذره

به به

خرداد و امتحاناش هم دارن تشریف میارن

ولش

بذارید خیالتونو راحت کنم، به قیافه نیست،

به پول نیست، به اخلاقم نیست، معلوم نیس به چیه.

عجبا

«تنها بودن» با «تنهایی کشیدن» خیلی فرق داره

تنها بودن شاید درد نداشته باشه

ولی تنهایی کشیدن، درد داره

فکر به تو

و من فکر می‌کنم به تنهاییِ تو، به غمِ تو، به فکرهایِ تو،

به مشکلاتِ تو. و من فکر می‌کنم به تو، به تو، به تو.

مرهم

من چشم هایی را می‌خواستم که در حاشیه ی جهان مرا ببیند ،
در میان جمعیت مرا بیابد ،

با همه ی جزئیات مرا بشناسد ، و شکستگی هایم را
طوری دوست بدارد که انگار هیچ مرهمی
لیاقت زخم هایم را ندارد .