شاهرگ های زمین از داغِ باران پر شده
آسمانا ! کاسه ی صبرِ درختان پر شده
زندگی چون ساعت شماطه دار کهنهای
از توقف ها و رفتن های یکسان پر شده
چای مینوشم ك با غفلت فراموشت کنم
چای می نوشم ولی از اشك ، فنجان پر شده
بس ك گل هایم به گور دسته جمعی رفته اند
دیگر از گل های پرپرِ خاكِ گلدان پر شده
دوك نخ ریسی بیاور ؛ یوسف مصری ببر
شهر از بازار یوسف های ارزان پر شده
شهر گفتم !؟ شهر ! آری شهر ! آری شهر ! شهر
از خیابان ! از خیابان ! از خیابان پر شده
جای "بنشین" و "بفرما", "بتمرگی" گفتند..!
ما شنیدیم و نشستیم و نگفتیم چرا
ضربه خوردیم وشکستیم و نگفتیم چرا
ما دهان از گله بستیم و نگفتیم چرا
"تو" نگفتیم و "شمایی" نشنیدیم و هنوز
ساده مثل کف دستیم و نگفتیم چرا
دل سپردیم به آن "دال" سر دشمن و دوست
دشمن و دوست پرستیم و نگفتیم چرا
چه "چراها" که شنیدیم و ندانیم چرا
ما همین بوده و هستیم و نگفتیم چرا !
صدای آهنگام تو کل شهر پیچیده
ولی تو صدای ناله هات تو شهر پخش شد!
ی حرفایی هست که وقتی میشنوی احساس میکنی از درونت صدای شکستن میاد!
تنهایی رو فقط میشه تو شلوغی حس کرد
مواظب تایپ کردناتون باشید پشت هر کا نتی ی قلب میتپه
از خدا میخواستم جام شراب عشق را
این خمار غصه تاثیر عبادتهای ماست!
از دویدنهای ما این چرخ، چرخیدن گرفت
آه، بازار زمین گرم از مصیبتهای ماست!
بیقراریهای من؛ حاضرجوابیهای دوست
شعرهای خواجه سرشار از حکایتهای ماست!
امروز مدرسه جرعت حقیقت بود
ولی خو فقد جرعت داشتیم
دبیر عم سر کلاس نبود
بطری چرخید افتاد ب دو تا رفیقم
یکیشون ب اون یکی گف بره پای تخته بنویسه
به نام خداوند،مادرت جن///دس🐸
هیچ دیگه
ی مشت خایم///ال و به ادعای خودشون مسلمون جمع شدن دور هم ک ای ب خدایی کمیپرستیم توهین کرد
رفدن پیش مدیر تا تونستن مالی//دن
یکی نی بگه حرو//مزادهههه
ت ک عقل نداری چی میگیییی
بین حرفش ویرگول گذاشتهه نگفده خدای مادر چیز کهههه
سر اینکه ا رفیقم دفاع کردم بردنم دفتر تعهد گرفتن باززز
سر این فشار نمیخورم چون خودم هر روز دفترممم
اصن دلش خاستههه توهین کنههه
ب چیزی ک میپرستی اعتقاد نداریمممم
ارهههه
مشکل دارییی مشکل دارییی
ت نمیدونی چ بلایی سر ما اومدههه
گو میخوری میما//لییی
ت گو میخوری بی احترامی میکنییی
بقیه رو ول کن
وقتی با منی فقد ب من فکر کن
منو پیدام کن
من وسط ی اقیانوسممم
من تصمیم گرفته بودم زودِ زود از این دنیا دور شممم
چاقووو روی رگ هام بوددد
هک کردم ی مشت فریاد توششش
اما وقتی ت دستاتو گذاشتی تو دستام دردام سوختتت
حس خودکشی دارم وقتی ب این فکر میکنم ک الان لبات رو لباشه
همیشه ب فکرتممم
تو هم منو یادتهه
این اهنگ کوروش و پوبون تا ابددد>>>>
مغزم میخواد قلبمو قانع کنه ،خودش تو خاطرات گم میشه!
نسلی هستیم که باید روی سنگ قبرمون بنویسن:
مرگ اولم نیس
ما نسلی هستیم که روزها میخوابیم و شب ها بیداریم!
چون تاریکی شب برامون قابل تحمل تر از تاریکی روزامونه