مَنگ شُدِه

هر چیزی به وقتش قشنگه

بس باشد

سودای ترا بهانه‌ای بس باشد

مستان ترا ترانه‌ای بس باشد

در کشتن ما چه میزنی تیغ جفا

ما را سر تازیانه‌ای بس باشد

اره دیگ

در مورد پستی ک عکسشو گذاشتم باید بگم ک

پشیمون شدم،کمادرت

چیه 

دلم میخواد فحش بدم

مشکل داری مشکل دارییی

مرا

من کشوری نبوده ام ایجاد کن مرا

در مرز من بیا آباد کن مرا

من مجمع الجزایر تنهایی و غمم

پهلو بگیر پهلوی من شاد کن مرا

من را که ریشه های درختی شکسته ام

قایق بساز از تنش آزاد کن مرا

بگذار با تو بگذرم از ساحل سکوت

دور از همه،همه،همه فریاد کن مرا

در جای جای خاک تنم رد پای توست

گاهی تو هم به نام وطن یاد کن مرا

 

 

خب ی ماهی هست ک اینجا پست نذاشته بودم،حقیقتش هنوز زندم ولی خب فشار زندگی و گشا..

اره دیگه این چیزا نمیزارن زیاد بلاگیکس آن شم خلاصه که دیگه کم اینجا پست میذارمم

دلتنگیِ کمتر

فاضل نظری یه شعری داره که میگه : 
یك روز دیگر کم شد از عمرت خداراشکر 
امروز قدری کمتر از دیروز دلتنگی :)!'

منم هستم

گریه کردی و گریه خواهم کرد !
دیر بودی و زود خواهم شد .

مثل سیگار اولت هستم ؛
تا تھ قصه دود خواهم شد . .

تو اومدی

من اهلِ عشق وُ عاشقی نبودم؛ اما تو از کنارم رد شدی و جانم به دکمه‌ی پیراهنت گیر کرد .