عبرت

اونی که میتونه دیگران رو به راحتی کنار بذاره
بیرحم نیست، از گذشتش درس عبرت گرفته
اونی که میتونه دیگران رو به راحتی کنار بذاره
بیرحم نیست، از گذشتش درس عبرت گرفته
زبانِ رسمیِ سرزمین من، غم است.
اینجا آدمها با غم باهم سخن میگویند.
و هر انسان کلمههایی به هم ریخته است،
که عشق تبدیل به شعرش میکند.
تو محکم بودی،
برای همین هم کسی نمیدانست چه اندازه غمگینی.
مثل اونجایی که هوشنگ ابتهاج میگه :
"من نخواهم ایستاد روبهروی تو جز برای بوسه زدن.
معرفت خریدنی نیست!!!
این مرگ نیست که انسان باید از آن بترسد،
ترس واقعی از هرگز زندگی نکردن است
در پسِ پرده بسی راز نهان می بینم
-معینی کرمانشاهی
من هیچ گناهی را بزرگ تر از این نمی شناسم که بی گناهان را به نام خدا زیر فشار قرار دهند
-مهاتما گاندی
ابریام چندان که باران هم سبکبارم نکرد
غرق در خواب تو بودم، مرگ بیدارم نکرد
میتوان در خاک هم دلبسته افلاک بود
سرو آزادم، تعلقها گرفتارم نکرد
نیومدش آخر سر ؛ خیسه گونه هام هرشب !
- دوست دارم که خودم را ز خودم دور کنم
خود من با خود من در خود من میجنگد -
تو ، اولینِ منبودی ، و اولین ها از یاد نمیروند
مطالعه، مرا در خلوت خود تسلی میبخشد، مرا از سنگینیِ بطالتِ اندوهبار آزاد میکند و در هر زمانی، میتواند مرا از مصاحبتهای کسالتبار خلاص کند.
گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن!آینه این قدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!
بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن!روح تو دریایی نیست
آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه!دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت:هر خواستنی عین توانایی نیست
- از خانه پناه میبرم به خیابان
و از خیابان به خانه-
کی گفته خواستن توانستنه؟
من خواستمش ولی نتونستم داشته باشمش
بیا که بد دلم تنگ شده
حتی واسه گیر دادنات
تو راهروی تیمارستان داد میزد برگرد خوب میشم
دل بستن مثل پرت کردن یه سنگ تو دریاست!!
و دل کَندَن مثل پیدا کردن اون سنگه