استوار
تو محکم بودی،
برای همین هم کسی نمیدانست چه اندازه غمگینی.
تو محکم بودی،
برای همین هم کسی نمیدانست چه اندازه غمگینی.
مثل اونجایی که هوشنگ ابتهاج میگه :
"من نخواهم ایستاد روبهروی تو جز برای بوسه زدن.
معرفت خریدنی نیست!!!
این مرگ نیست که انسان باید از آن بترسد،
ترس واقعی از هرگز زندگی نکردن است
در پسِ پرده بسی راز نهان می بینم
-معینی کرمانشاهی
من هیچ گناهی را بزرگ تر از این نمی شناسم که بی گناهان را به نام خدا زیر فشار قرار دهند
-مهاتما گاندی
ابریام چندان که باران هم سبکبارم نکرد
غرق در خواب تو بودم، مرگ بیدارم نکرد
میتوان در خاک هم دلبسته افلاک بود
سرو آزادم، تعلقها گرفتارم نکرد
نیومدش آخر سر ؛ خیسه گونه هام هرشب !
- دوست دارم که خودم را ز خودم دور کنم
خود من با خود من در خود من میجنگد -
تو ، اولینِ منبودی ، و اولین ها از یاد نمیروند
مطالعه، مرا در خلوت خود تسلی میبخشد، مرا از سنگینیِ بطالتِ اندوهبار آزاد میکند و در هر زمانی، میتواند مرا از مصاحبتهای کسالتبار خلاص کند.
گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن!آینه این قدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!
بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن!روح تو دریایی نیست
آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه!دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت:هر خواستنی عین توانایی نیست
- از خانه پناه میبرم به خیابان
و از خیابان به خانه-
کی گفته خواستن توانستنه؟
من خواستمش ولی نتونستم داشته باشمش
بیا که بد دلم تنگ شده
حتی واسه گیر دادنات
تو راهروی تیمارستان داد میزد برگرد خوب میشم
دل بستن مثل پرت کردن یه سنگ تو دریاست!!
و دل کَندَن مثل پیدا کردن اون سنگه
تا حالا به آخرین نگاه فکر کردین؟
یا تجربشو داشتین؟
امیدوارم که هیچوقت براتون پیش نیاد ولی آخرین نگاه ها همیشه غم انگیزه!
حتی اگه بخنده!
حتی اگه چشماش برق بزنه!
هر چی که باشه اون آخرین تصویر بوده و فکر کردن
بهش قلب آدمو مچاله میکنه!
هی ف کرمیکنی یعنی تموم شد؟
یعنی دیگه نیست که برات بخنده،گریه کنه،غر بزنه،
اعصابتو خرد کنه و...
و این افکار میوفتن به جونت وپدرتو در میارن!
کاش قدر همدیگرو بدونید
گفت : عالیجناب افتخاری بالاتر از آن نیست که کسی بهخاطر مملکتش بمیرد .
او لبخندزنان ، با دلسوزی پاسخ داد : حماقت نکن پسر ، میهن یعنی زنده ماندن !
جانا بجز از عشق تو دیگر هوسم نیست
سوگند خورم من که بجای تو کسم نیست
امروز منم عاشق بی مونس و بییار
فریاد همی خواهم و فریاد رسم نیست
در عشق نمیدانم درمان دل خویش
خواهم که کنم صبر ولی دست رسم نیست
خواهم که به شادی نفسی با تو برآرم
از تنگ دلی جانا جای نفسم نیست
هر شب به سر کوی تو آیم متواری
با بدرقهٔ عشق تو بیم عسسم نیست
گویی که طلبکار دگر یاری رو رو
آری صنما محنت عشق تو بسم نیست